عمل سست رای. بی تدبیری: که رای و بزرگان گوایی دهند نه از بیم و از سست رایی دهند. فردوسی. کتاب از دست دادن سست رایی است که اغلب خوی مردم بیوفایی است. سعدی
عمل سست رای. بی تدبیری: که رای و بزرگان گوایی دهند نه از بیم و از سست رایی دهند. فردوسی. کتاب از دست دادن سست رایی است که اغلب خوی مردم بیوفایی است. سعدی
ضعیف العقل و بی تدبیر و بی تمیز. (ناظم الاطباء). ناقص عقل. بی تصمیم. بی اراده: بگرگین بگو ای یل سست رای چو گویی تو با من بدیگر سرای. فردوسی. زنان نازک دلند و سست رایند بهر خو چون برآریشان برآیند. (ویس و رامین). زنان همه ناقص عقل باشند و سست رای. (اسکندرنامه نسخۀ خطی سعیدنفیسی). ایام سست رای و قدر سخت گیر گشت اوهام کند پای و قدر تیزتاب شد. خاقانی. تو کوته نظر بودی و سست رای که مشغول گشتی بجغد ازهمای. سعدی. که نادان و سست رای تر ایشان و عاجزتر مجادل و منظر. (ترجمه محاسن اصفهان ص 108)
ضعیف العقل و بی تدبیر و بی تمیز. (ناظم الاطباء). ناقص عقل. بی تصمیم. بی اراده: بگرگین بگو ای یل سست رای چو گویی تو با من بدیگر سرای. فردوسی. زنان نازک دلند و سست رایند بهر خو چون برآریشان برآیند. (ویس و رامین). زنان همه ناقص عقل باشند و سست رای. (اسکندرنامه نسخۀ خطی سعیدنفیسی). ایام سست رای و قدر سخت گیر گشت اوهام کند پای و قدر تیزتاب شد. خاقانی. تو کوته نظر بودی و سست رای که مشغول گشتی بجغد ازهمای. سعدی. که نادان و سست رای تر ایشان و عاجزتر مجادل و منظر. (ترجمه محاسن اصفهان ص 108)